از ریاضی من به شدت شاکی ام | چیست تابع ؟ کیست مشتق ؟ من کی ام ؟ |
حل انتگرال باباجان من | گاو نر می خواهد و مرد کهن |
گرچه می گویند مشتق ساده است | کار دست کله ی من داده است |
یادم آید خفته بودم پشت میز | رو به من فرمود استاد عزیز |
گفت ای مرد جوان ای گل پسر | صبح شد برخیز ای کاکل به سر |
چشم را از خواب خوش تخلیه کن | این عبارت را بیا تجزیه کن |
خواب من را با سوالش پاره کرد | در حقیقت زد مرا بیچاره کرد |
من ولی با حالتی خیلی خفن | رو به او گفتم که : «ای استاد من ! |
تا به آن جایی که من دارم سواد | تجزیه زشت است تا است اتحاد ! |
رمز پیروزی ما همبستگی است | شک ندارم تجزیه کار بدی است ! |
تجزیه کاری است ننگین و وقیح | بنده معذورم از این فعل قبیح |
نیستم من ذره ای اهل گناه | هر چه خواهی خواه ! اما این مخواه !» |
گفت : «آقا جان ! ببند آن نیش را | جمع کن بندوبساط خویش را ! |
درس ما جای مزاح و خنده نیست | جای کل کل کردن با بنده نیست |
دانش آموز ، این قدر حاضر جواب ؟! | لطف کن بیرون برو ! آنجا بخواب» |
کارت قرمز داد جای کارت زرد | از کلاس خود مرا اخراج کرد |
پنبه شد آن روز تار و پود من | ای امان از چشم خواب آلود من |
تو جام حذفی
شما زودتر عنایت فرمودید
تنها سالی که داربی برگزار نشد سال1372 بود که تیم جنابعالی دسته سه تشریف داشتند
اگه دسته سه تشریف داشت چرا سال بعدش تو سال 1373 دربی برگزار شد